شنبه نهم آذر ۱۳۹۲ - 0:14 - سکوت -
امروز جمعه بود .8 ابان ماه
این اولین نامه من به تو
نمی خوام از حال این روز هام بگم...
روزهای بی تو
روزهای من و اون بی تو
اون
لابد میگی اون کیه؟
اون الان خوابه و من بیدار
نمی خوام ازش گلایه کنم
گلایه هام دلتنگی هام و حرف هام و یه جا دیگه نوشتم.
نوشتم اما...
اینجا میخوام با تو حرف بزنم تویی که خلا نبودت
کم کم داره احساس میشه
کم کم داره زندگیمون وافسرده میکنه.
نمیدونم کی اجازه ورود بهت میده......
نمیدونم یکسال و نه ماه کمه یا زیاد.
اما ما یکسال و نه ماهه که منتظر این اجازه ورودیم
عزیزم...
امیدم...
همه زندگی من...
توی جایی که الان هستی قول های خوب خوب بدی
وقتی امدی پیش ما هم به همش عمل کنی
مامان بیشتر از این نوشتنش نمیاد
شب بخیر![]()